سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نقد شعرنو فارسی - بیژن باران - سرود دختران خورشید

نقد شعرنو فارسی - بیژن باران

دوشنبه 85 آذر 13 ساعت 10:14 صبح

 شعر نو را میتوان در سه بخش بررسی کرد: 1- جامعه مدرن، 2- شاعر نو سرا، و 3- هنر شعر.  در این مقاله تنها به تشریح شاعر و شعر پرداخته؛ تبیین جامعه امروزی ایران – یعنی بستر مادی و صحنه پیدایش شاعر - به فرصتی دیگر محول می شود.  شاعر نوسرا روشنفکری است که تعهد به مردم داشته؛ با دشمنان آنها که همچنین آزادی بیان را هم از او گرفته اند، عناد میورزد.  هنر شاعر رابطه مثلثی با فعالیت اجتماعی و ایده الوژیش دارد.  نخست به کلیت این نوع روشنفکر پرداخته؛ سپس شعر نو فارسی تشریح می شود.نقد آثار یک روشنفکر اجتماعی را میتوان در مثلثی- که راس آن ایده الوژی و قاعده آن دربرگیرنده فعالیت و هنر اوست- تجرید کرد.  این تجرید شامل رویدادهای مهم زندگیش می باشد.  رئوس این مثلث باهم رابطه دیالکتیکی متقابل داشته؛ یعنی هر راس از دو دیگر تاثیر گرفته؛ بنوبه بر آنها اثر می گذارد.  مثلا هنرش انعکاس فعالیت اجتماعی است برای آگاه کردن مردم نسبت به آینده ظفرنمون تاریخیشان.

 

ایده الوژی

ا ا

ا    ا

ا       ا

ا                   ا

فعالیت  _______ هنر

برای همین است که هنر در یک سازمان اجتماعی مادیت می یابد تا در گوشه ای جدا از جامعه.  فعالیت (کنشگرایی) هنرمند یک مبارزه شخصی بضد بدیها نبوده، بلکه بازتاب ایده الوژی اوست که متعلق به اقشار بالنده جامعه می باشد.  از اینرو است که روشنفکر اجتماعی با هواداری از یک سازمان سیاسی، در تقابل با سرکوبهای رژیم (سانسور، تهدید، کتک، تبعید، زندان، شکنجه، اعدام) قرار می گیرد.  سرانجام، هنرش متاثر از ایده الوژیش بوده؛ بنابراین با تحرک، رویاروی نیروهای واپسگرا در جامعه و جهان قرار می گیرد.  در حالیکه یک آکادمیسین تنها که علم الاجتماع را بطور تجریدی و عام در اطاقهای تحصیلی یا سالنهای خطابه آموزش میدهد، از رئوس مشخص این علم در شرایط عینی یک جامعه مشخص بیخبر می ماند.شاعر .  اصولا شاعر هم مانند احاد دیگر جامعه، مغزی در محیط می باشد.  در این بخش شخصیت (منش)، عواطف و محیط شاعر بکنار گذاشته شده؛ فقط به پروسه تشخیص در مغز می پردازیم.  در مغز سه شبکه موازی یکی هورمونی و دو دیگر نورونی (1) برای مراکز عواطف، حافظه مجردات، خزانه محسوسات با بخش خصیصه های (2) بیانگر اشیای محیطی برای تمیز محسوسات دیدنی، شنیدنی، ملموس وجود دارند که هر سه قدرت درک، تمیز و بازتولید دارند.  شعر نو از هر سه شبکه در انتقال پیام شعری سود می جوید.  سوای تصویرگرایی، شاعر ادوات دیگری مانند قافیه، وزن، تجانس حروف و تشابه اصوات (3)، ساختار درونی، کلمات محسوس، مکث، تقطیع، مفصل (مصرع) را بکار می برد.اصولا تشخیص (4) مغز بمعنی تحصیل و استفاده دانشی است که در شاخه ای از روانشناسی قرار دارد.  این شاخه شامل پروسه هایی است که ورودیهای حسی تبدیل، تقلیل، تفصیل، انباشت، تحصیل و بکار برده میشوند.  انعکاسات در مغز از طریق مراحل پردازش اطلاعات، عرضه و سازماندهی دانش و مهارت شناختی پیچیده مفهوم می یابند.  برخورد مغز از پردازش اطلاعات و شناخت الگوها، مراحل پردازش اطلاعات و شناخت واژه ها تشکیل شده.در توجه به محیط، ظرفیت حافظه و تفاوتهای فردی با پردازش اتوماتیک اطلاعات، خصیصه های اشیای محیطی متفاوتی در جافظه پدید می آید.  در حافظه کوتاه مدت با ظرفیت زمانی و مقداری محدود با تمرین و کُدهای صوتی فراموشی را میتوان تقلیل داد.  در روند فراموشی یا تضعیف حافظه کوتاه مدت گاهی استقراء و تکرار کمک به تحکیم محتوای حافظه می کند؛ در نتیجه به سوق دادن این محتوا به حافظه دراز مدت منجر میشود.  در خوانش شعر، حافظه کوتاه مدت در رابطه با خزانه ی حافظه دراز مدت قرا میگیرد.شبکه های عصبی حاوی یک خاطره در کنار هم و برخی خصیصه های مشترک باعث تداعی (هدایت و سرایت به شبکه های دیگر) می شوند.  از یک خصیصه مشترک دو شئئ مختلف به خاطر می آیند؛ شاعر از یک چیزبیاد چیز دیگر می افتد.  گاهی فراموشی بخاطر تداخل چند تصویر نزدیک بهم اتفاق می افتد.  در شعر صنایع کلامی و تجسمی (قافیه، وزن، رنگ آمیزی، تصویر) فراموشی را تقلیل می دهند.   بهبود حافظه در بازآوری سریع خاطره بوسیله تکرار تصویر سازی و تداعی حاصل می شود.  حافظه دراز مدت بوسیله مخزن شناختی و تخصیص زمان مطالعه طولانی تقویت میشود.  یاد گیری با آشنایی و جستجو همراه است که در شبکه های مغزی رده بندی شده است.عرضه و سازمان دهی دانش در سطوح روندها با مواد کمکی، نقد و تغییرات ُکد کردن و بازآوری انجام میشود.  تصویر بصری با استناد به تصاویر، آموزش و تصویرسازی لغوی، استراتژی و محدودیتهای تصاویر تحقق می یابد.  مقوله بندی با تمیز نظرات، مقولات طبیعی و الگوهای نوین انجام می شود.  سازماندهی معنی دارای سلسله مراتب و ثبوت بیانات معنی است.  سطوح معنایی، دستوری، کلمه ای، تجمع حرفی، حروف منجر به درک خصیصه های زبانی میشود (حافظ را از هافز تشخیص دادن).از مهارتهای شناختی زبان است که در انشاء و خواندن، دستور زبان برای فهم جملات و حافظه برای ذخیره جملات و نتایج آنها بکار می روند.  در خواندن یک شعر از یک صفحه کتاب حروف ورودی از طریق چشم بوسیله خزانه اطلاعات بصری و دستگاه چکیده خصایص در مغز به ترکیب الگوها و محتملترین تعبیرات منجر می شود.  این ترکیب با دانش دستوری، معنایی، خطی یا شکل حروف، کلمه ای (5) الگوهای مربوطه را تمیز میدهد.  ادراک و حافظه برای متن با دانش قبلی خواننده و سازماندهی متن قابلیت خواندن را تشکیل میدهد.مغز برای حل مسایل به طبقه بندی با ارجاع به حافظه، عرضه آن، تحلیل اولیه، برنامه ریزی و استراتژی برای رسیدن و سر انجام نتیجه گیری می پردازد.  در نوشتن یک شعر تصمیمگیری شاعر با گزینش، گمان احتمالات و ارزشهای انتظاری انجام می شود.  تجسم یک فضای شعری با تسبیح تصاویر کلامی بندبندی می شود.  برای عرضه تصاویر و تعبیر تسلسل تصاویر مفاهیم تاریخی اهمیت پیدا می کنند.  پاسکال می گوید: "کلمات با ترتیب متفاوت معنی متفاوت داشته؛ معنیها با ترتتیب متفاوت اثرات متفاوت دارند."شعر.  شعر نو معاصر فارسی را می توان عمدتا به دو مکتب تقسیم کرد: خراسانی و گیلانی.  اولی عمدتا بیانی حماسی (6)، سنتی، روایی و محتوایش شرح مبارزه و آرمان تاریخی توده هاست.  بسط موضوعی آن دایره ای، دارای اشارات به اساطیر و شکل و کلام آن سنتی تر می باشد.  درحالیکه دومی بیان تغزلی(7)، فولکلوریک رایج و تصویری داشته که توده ها را در مبارزه روزمره اشان و طبیعت محیطی آنها توصیف میکند.  بسط موضوعی آن خطی، زبان آن تصویری و کلامش نزدیک به زبان محاوره ایست.  از این زاویه دید می توان اشعار مهدی اخوان ثالث (م. امید)، نعمت میرزازاده (م. آزرم)، شفیعی کدکنی (م. سرشگ) را در مکتب نخست قرار داد؛ درحالیکه بسیاری از اشعار نیما یوشیج، احمد شاملو (ا. بامداد)، فروغ فرخزاد، خسرو گلسرخی، حمید مصدق، و سعید سلطانپور در مکتب دوم قرار میگیرند.  تمام این شاعران متعهد ماتریالیست این قول نیما را که "نخست زندگی است" بخوبی احساس می کردند.  آنها شعرشان را برای مردم می نوشتند نه برای خواص و افراد.  شعر نو را می توان در محتوا و شکل مورد مداقه قرار داد.محتوا.  یکی از خصیصه های عمده برخورد شاعران متعهد در آثارشان نفرت شدید از دیکتاتوری است.  شعرشان شرح شهر زیر سلطه سرکوبگر دولتی است که در آن ستم ادراک شده و ماشینی شدن غیرانسانی جامعه در تغییرات تدریجی اند؛ درحالیکه یک جهش، یک انقلاب، در تدارک است.  البته تقدم و تاخر دید این شاعران با تسلسل مراحل تغییرات اجتماعی متناظر بوده.  پس در دوره اختناق و سرکوب، محتوای شعر انفعالی و نومیدانه است (سالهای 30 و اشعار امید)؛ در دوره تحرک انقلابی یا در بهار آزادی شعر تهاجمی و سرشار از نوید میباشد (سالهای 50 و اشعار گلسرخی و سلطانپور).این انقلاب تجلی طغیان توده های تحت ستم (عامل عینی) و تحلیل شرایط و سازماندهی آنها (عامل ذهنی) بضد دیکتاتوری مالی است.  همانند قصاید کوچه باغی، اشعارشان گزارش خشونت، تحقیر و جنایت رژیم، یا تکخوانی یک راوی تاریخی، واقعی یا تخیلی، است که خشم و سختی روزگار توده ها را باز می گوید.  در اشعاری که وصف الحال شخصی (8) اند، نیز، تصویر تغزلی خود شاعر با لحن یک رزمنده است که بیانگر پیمان یا شرح تعهد او با توده هاست.شاعر دوره ماقبل انقلاب تصویر مبارزه روشنفکران متعهد با نیروهای امنیتی، پیشتازان با رژیم، توده های زحمتکش با استثمارگران، ملت تحت سلطه با سرمایه جهانی را بطور زنده ای ارایه میدهد.  او همچون قهرمان حماسی اسپانیولی، السید (9) به دشت، فلات، کوه، رود، دریا و خلیج ایران برای آگاهی و سازماندهی توده ها بضد ستم کاران، تهاجم سرمایه جهانی و ارتجاع قرون وسطایی می رود.  رجوع شود به آی آدمها ی نیما و آثار حمید مصدق.  مسایلی از قبیل ازخودبیگانگی، غربت، افسردگی، دلشوره، خلجان، زدگی از سنن، نوجویی و تجربه گرایی (10) نیز در شعر نو قرار میگیرند.شکل. شکل شعر فارسی قبل از اسلام آزاد با ریتم و قافیه طبیعی، تقطیع متغیر و اغلب هجایی بود.  پس از استیلای عرب شعر هم – چون دیگر هنجارهای اجتماعی – تحت چهارچوب "آیات تغییرناپذیر" قرار گرفته؛ بشکل عروضی، قافیه ملزوم و طول بیت ثابت درآمد.  فرم کلی شعر مانند دو نردبان موازیکه بوسیله موضوع، اوزان و تعداد ابیات در یک شعر تعیین می شود نامهای گوناگون (دوبیتی، رباعی، غزل، مثنوی، قصیده) دارد.  در شعر سنتی عروضی قافیه یکی از ادوات " تغییرناپذیر" قلمداد میشد؛ اینهم قابل فهم است.  زیرا نبود صنعت چاپ و حفظ شعر پس از شنیدن آن قافیه را ملزوم می نمود.  با تکامل صنعت چاپ و تغییر محتوایی، شعر شکل نوینی بخود گرفت که تاکید بر خواندن با چشم میشد تا حفظ کردن آن پس از شنیدن.نخست اوزان نیمایی یا تقطیع متغییر ولی براساس عروض گذشته در شعر فارسی پیدا شدند.  سپس شعر آزاد (11) و شعر سپید بدون قافیه رایج گردیدند.  شعر نو در تقابل با شعر سنتی ایران شامل سه فرم اخیر میگردد.  شکل شعر نو بویژه آزاد و سپید رابطه دیالکتیکی با محتوا دارد.  زیرا مسایل اجتماعی نوین را نمیتوان با شکل سنتی بیان کرد.  این مسایل در شکل نوین که شعر نو می باشد، قرار می گیرند.شعر در کل شامل شعر سنتی قرون وسطی و شعرنو معاصر – که خود ابتدا اوزان نیمایی داشته و سپس آزاد و سپید یا بیوزن عروضی شده- می باشد.  شعر نو را در کل نمیتوان با معیارهای شعر سنتی سنجید؛ پیچیدگی آن نیاز به دانش شعر شناسی (12) نوین دارد که مانند سایر هنرهای قرن بیستم تکامل بسیار نسبت به شعر قرون وسطی پیدا کرده است.  در شعر نو اسلوب دیگر شعری مانند تجانس اصوات، تصویرسازی، فضا و ساختار درونی، واژه های فولکوریک / مدرن، فرهنگ توده ای، علامتگذاری، تکرار و تاکید، تضاد و تراکم معنی و احساس، کاربرد نتایج علوم بویژه معرفتشناسی علمی همچنین اوضاع اجتماعی، معلومات تاریخی و غیره غلظت میگیرند.  این اسلوب غنای شعر نو را افزوده؛ آنرا از نثر متمایز میکنند.  اگر چه گاهی نثر به شعر نو نزدیک میشود، مانند بوف کور هدایت.شکل ظاهری پله ایی شعرنو بدون قافیه را نمیتوان قیاس صوری با نثر کرد.  چرا که در شعر بار معنای کلمات غلظت بیشتری داشته؛ اسلوب دیگر غیر از بیان نثری بکار برده می شود.  باید افزود که تصنیف، ترانه، مارش و سرود تلفیقی موفقیت آمیز از شعر نو و شعر سنتی میباشد (شاملو، اصلانی، ایرج جنتی عطایی).  این توفیق بدلیل دسته جمعی با دهان خواندن (نه با چشم یا زمزمه) و حفظ کردن ( ُکرال)، داشتن ترجیع بندهای مکرر و نامختص (13) نسبی کلیت شعری آنهاست؛ که بیشتر بشکل تسلسل شعارها می باشد.بیان آهنگین تصاویر شفاف و دقیق در  تسلسلی پویا و پیام آور در خدمت موضوع اجتماعی، این است فرم کلی شعر نو.  عناصر زیباشناسی (14) و سرعت انتقال شعور شاعر، گاهی وجوه تضاد دیالکتیکی در روند "شدن" در مقایسه با بودن را باهم بدون توذوق زدن می آورد.  این وجوه دربرگیرنده همزمان عناصر زوال و المانهای (15) نوین در پدیده می باشد؛ نابودی بدیها از طریق نقد مطایبه آمیز ( رجوع شود به مرز پرگوهر فرخزاد و چهار حرف سلطانپور).  استیل شاعر محو هرنوع زینت گرایی و استقلال از فرم است که خود بخود بوسیله عملکرد مطالب شکل آن مشخص می شود.  البته این شکل از ممارست شاعر در ادبیات ایران و جهان غنا می یابد.شعر نو از لغتبازی، پرحرفی، قافیه پردازی، عدم صراحت در بسط دوایر موضوعی، یکنواختی آهنگ برکنار بوده؛ در تصاویر آن – یعنی انعکاس واقعیت – فقط کلمات ضروری برای تداعی مطالب بکار می روند.  شاعر به محسوسات مانند آواها، رنگها، بویها، حرکتها، ماهیت سطوح (تاروپود، بافت، ترکیب، ظاهر)، حالت، نور، برودت، عطرها بسیار اهمیت می دهد.  از اینرو، تصاویر او مانند تابلوها و قطعات موسیقی امپرسیونیستی حاوی نور، رنگها و آواها می باشد؛ لذا زنده و محسوسند.

Notes: 1) hormones & neurons. 2) features.  Alliteration & assonance. 4) cognition. 5) syntactic, semantic, orthographic, lexical. 6) epic. 7) lyric. 8) autobiographical. 9) El Cid. 10) experimentation.  11) verse libre. 12) poetics. 13) not concrete. 14) aesthetics. 15) elements.

 


نوشته شده توسط : محسن رستمی فرد

نظرات دیگران [ نظر]